آخرین مطالب
امکانات وب
سعی می کرد نمازهایش را اول وقت بخواند و روی واجبات شدیدا حساس بود.
گاهی که به خانه می آمد می گفت که خیلی گرسنه است.
می گفتم: پسرم بیرون که قحطی نیست, هر وقت گرسنه شدی چیزی بخر و بخور تا گرسنه نمانی!
می گفت: مامان گشنه بمونم بهتر از اینکه که نمازمو دیر بخونم.
پول غذا رو میدم پارکبان تا ماشینمو پارک کنم و نمازمو تو نزدیکترین مسجد بخونم. دستمان پر است!!!...برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 23
برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 31
در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید» ....خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی شــــهادت کرده بود.اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهـــــدا بود.وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟با خود گفتم اگر در بین این شهـــــدا، شهیدی را هم دستمان پر است!!!...برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 37
روز آخری که فرزندم قرار بود اعزام شود به پدرش گفت که این رفتن من آخرین اعزام خواهد بود و جبهه مقاومت پیروز شده و ریشه تکفیری ها نابود می‌شود. خوشحالم حرف پسرم به واقعیت پیوسته استرفتن پسرم و شهادتش باعث شد زحمات مدافعان حرم به ثمر بنشیند و از این بابت خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم واز اینکه پسرم به آرزویش رسیده خیلی خوشحالم . دستمان پر است!!!...برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 36
قا وحید همیشه روی حرف‌هایشان می‌ایستادند و واقعا خوش‌قول بودند. بسیاری از مواقع اتفاق می‌افتاد که در مشکلات پیش آمده می‌توانستند برخورد بدی داشته باشند یا لااقل عصبانی شوند، ولی آقا وحید همیشه با طمانینه و با ملایمت رفتار می‌کردند و عصبانی نمی‌شدند. این خصوصیتشان را خیلی دوست داشتم.
برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 27
برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 48
برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 26
برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 27
برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 37
برچسب : نویسنده : fvaresaneshahadat7 بازدید : 41